اقرار عزیز مصر (قرآن)عزیز مصر به برائت یوسف علیهالسّلام و مقصر بودن همسر خود اعتراف ضمنی کرد. ۱ - اعتراف به گنهکاری زن عزیزواستبقا الباب وقدت قمیصه من دبر والفیا سیدها لدا الباب...(و هر دو به سوی در، دویدند (در حالی که همسر عزیز، یوسف را تعقیب میکرد)؛ و پیراهن او را از پشت (کشید و) پاره کرد. و در این هنگام، آقای آن زن را دم در یافتند! آن زن گفت: «کیفر کسی که بخواهد نسبت به اهل تو خیانت کند، جز زندان و یا عذاب دردناک، چه خواهد بود؟!») فلما رءا قمیصه قد من دبر قال انه من کیدکن ان کیدکن عظیم(هنگامی که (عزیز مصر) دید پیراهن او (یوسف) از پشت پاره شده، گفت: «این از مکر و حیله شما زنان است؛ که مکر و حیله شما زنان، عظیم است!)... واستغفری لذنبک انک کنت من الخاطـین(یوسف از این موضوع، صرفنظر کن! و تو ای زن نیز از گناهت استغفار کن، که از خطاکاران بودی!») وقال نسوة فی المدینة امرات العزیز...((این جریان در شهر منعکس شد؛) گروهی از زنان شهر گفتند: «همسر عزیز، جوانش (غلامش) را بسوی خود دعوت میکند! عشق این جوان، در اعماق قلبش نفوذ کرده، ما او را در گمراهی آشکاری میبینیم!») ۲ - تفسیر مرتبطعزیز مصر، داورى شاهد را كه بسيار حساب شده بود پسنديد، و در پیراهن یوسف خيره شد،" و هنگامى كه ديد پيراهنش از پشت سر پاره شده (مخصوصا با توجه به اين معنى كه تا آن روز دروغى از يوسف نشنيده بود) رو به همسرش كرد و گفت: اين كار از مکر و فريب شما زنان است كه مكر شما زنان، عظيم است" فَلَمَّا رَأى قَمِيصَهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ قالَ إِنَّهُ مِنْ كَيْدِكُنَّ إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيمٌ. در اين هنگام عزيز مصر از ترس اينكه، اين ماجراى اسفانگيز برملا نشود، و آبروى او در سرزمين مصر، بر باد نرود، صلاح اين ديد كه سر و ته قضيه را به هم آورده و بر آن سر پوش نهد، رو به يوسف كرد و گفت:" يوسف تو صرف نظر كن و ديگر از اين ماجرا چيزى مگو" يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هذا. سپس رو به همسرش كرد و گفت:" تو هم از گناه خود استغفار كن كه از خطاكاران بودى. ۳ - پانویس
۴ - منبعمرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۴، ص۱۵۴، برگرفته از مقاله «اقرار عزیز مصر». |